هالو در امتداد توهَم



«هالو» در امتداد «توهّم» کجا ایستاده است؟

 مصاحبه تلویزیونی اخیر «محمدرضا عالی پیام» و «بیژن فرهودی» متاسفانه حاوی موارد توهین آمیزی نسبت به اپوزیسیون برانداز رژیم اسلامی بود که برای ریشه یابی و شفاف سازی بیشتر، بطور اجتناب ناپذیری نیاز به یک بازبینی و یا «فلاش بک» محدود در کارنامه سیاسی رسانه ای این دو فرد میباشد. البته در اینجا فقط به یکی دو مورد خاص اشاره میشود و نه بیشتر...

در سالهای اولیه دهه سیاه شصت در اوج سرکوب خونین و کشتار بیرحمانه جوانان مبارز و مجاهد ایران زمین توسط فاشیسم مذهبی حاکم برکشور، یک فیلم سینمایی بنام «توهّم» در سال ۱۳۶۴ توسط سعید حاجی میری ساخته شد و ما که آن دوران در زندانهای جمهوری اسلامی بسر میبردیم بطور خاص شاهد بودیم که در یک فاصله زمانی کوتاه چند ماهه، حداقل سه بار این فیلم از تلویزیون سراسری جمهوری اسلامی پخش شد. 

این فیلم سینمایی مبتذل که تمامآ علیه مجاهدین خلق سناریونویسی و ساخته شده بود، در جوٌ تبلیغاتی سراسر دروغ و فریب رسانه های حکومتی در آن سالها، علاوه بر ضدیت هیستریکی که به نمایش میگذاشت، با هزل و لودگی چندش آوری، مبارزه و مقاومت یک نسل در مقابل خمینی و پدیده مهیب فاشیسم مذهبی را، مورد استهزا قرار میداد و به سخره میگرفت و طبعآ قتل عام بچه های معصوم مردم در پشت دیوار زندانها و کف خیابانهای تهران را نیز بنوعی انکار میکرد و حتی در یکی از سکانس های آن بطور شریرانه ای، آن جوانان شجاع را متهم به کشتن یاران خودشان هم میکرد. 

«سید محمدرضا عالی پیام» یا همان جناب هالوی کنونی، که در این فیلم بعنوان یکی از دو بازیگر اصلی آن ایفای نقش میکرد در تیتراژ و شناسنامه فیلم، با تخلیص از نام مستعار «رضا پیام» استفاده کرده بود. البته با توجه به سابقه او که در آن دوران سیاه و سرکوب خونین، به گفته خودش حدود ده سال عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و همینطور مامور بخدمت در وزارت خارجه جمهوری اسلامی بوده، به اندازه کافی گویا است که او از چه اندوخته و تجربه امنیتی میبایست برخوردار بوده باشد که در آن فیلم سینمایی بتواند نقش یک «عضو مسئله دار مجاهدین در یک خانه تیمی» را بازی کند و طبعآ قابل فهم است که چرا و با چه ملاحظات امنیتی، در لیست بازیگران این فیلم، بجای نام کامل خودش با اسم «رضا پیام» میاید! 

جالب است بدانیم در همان سال ۱۳۶۴ محسن مخملباف نیز که در آن سالهای اولیه استقرار نظام نکبت اسلامی از بنیانگذاران سینمای مکتبی و حکومتی شده بود فیلم سینمایی «بایکوت» را تولید کرد که همچون «توهّم» علاوه بر اکران سینمایی، در تلویزیون سراسری جمهوری جمجمه و جنایت نیز بارها پخش شد. اتفاقآ هر دوی این فیلمها که علیه مخالفین سیاسی حاکمیت آخوندی ساخته شده بود از یک تم مشترک برخوردار بودند بدین صورت که در سناریوی مبتذل و مجعول هر دو فیلم، مخالفین «نظام ارزشی آخوندی» دچار تردید و تناقضات جدی در اعتقادات «شیطانی و انحرافی» خود میشدند و رفتارشان همچون انسانهای «مالیخولیایی» و روان پریش میشد. 

نکته قابل تامل این است که مخملباف در اوایل دهه خونین شصت، به گواهی برخی زندانیان سیاسی سابق، با دادستانی و مسئولین امنیتی زندان در تهران و شیراز مراودات و همکاریهای ننگینی داشته که در اینجا وارد جزئیاتش نمیشویم ولی بطور مشخص دانسته است که در ساخت همین ابتذال سینمایی موسوم به «بایکوت» نیز او با دست باز از امکانات محیطی زندان شیراز استفاده کرده و ناجوانمردانه از زندانیان سیاسی اسیر و دربند زندان عادل آباد هم بعنوان سیاهی لشکر در شاتهای مختلف فیلمش سواستفاده کرده است. 

البته به نظر میاید که آشنایی و نزدیکی محسن مخملباف و سید محمدرضا عالی پیام در آن سالهای یکه تازی سانسور و ساطور در عرصه «صدا و سیمای» مصادره شده ایران، بیشتر از این مشترکات بوده چرا که فی المثل سرمایه گذاری برای فیلم سینمایی «بایسیکل ران» ساخته مخملباف در همان سال ۱۳۶۴ نیز توسط همین محمدرضا عالی پیام انجام میشود. 

وقتی مخملباف «بایکوت» را با موضوع تخریب مبارزین مارکسیست زندانی در زمان شاه میساخت طبعآ از تجربیات سالیانش در زندان ساواک و آشنایی اطلاعاتیش با زندانهای جمهوری اسلامی بهره مند بوده است ولی سوالی که میماند اینست که این جناب «رضا پیام» از چه تجربیات اطلاعاتی و پرونده ای در مورد رفتار و برخورد اعضای مسلح مجاهدین در سال شصت آنهم درون خانه تیمی برخوردار بوده که عهده دار ایفای چنین نقشی (ولو بصورت مبتذل) در یک فیلم سینمایی میشود؟! آیا او فقط سناریو خوانی میکرده؟ و یا اینکه بعنوان یک پاسدار عضو واحد نهضتهای آزادیبخش سپاه (معادل سپاه قدس کنونی) و همزمان بقول خودش مامور مورد وثوق «خامنه ایی و میرحسین موسوی» در وزارت خارجه، امکان دسترسی به برخی اعضای مجاهدین زندانی در سلولها و پرونده هایشان در اوین را داشته؟ آیا در بازجویی هایشان هم حضور داشته؟ آیا این همان تضمین امنیتی برای تمام ماموران بخدمت در وزارت خارجه جمهوری اسلامی در دهه شصت نبود؟ 

بهرحال بعد از دو سه دهه حاشیه روی از آنجایی که این لکه ننگ «توهّم» را نمیشد زیر فرش کرد، جناب هالو در یک مصاحبه آنرا بخشی از کارنامه فرهنگی خود معرفی میکند و حتی میگوید «فیلم توهّم کار من بود».

در این چهل سال پر تلاطم، نسل ما تجربیات تلخ و شیرین بسیاری را در داخل و خارج از کشور در زمینه های مختلف از سر گذرانده که البته بهای بس سنگینی هم برای آنها پرداخته است. بخصوص ما تبعیدیان در طیف نیروهای برانداز جمهوری اسلامی، که به اصلاح ناپذیری این افعی های عمامه دار تا بن استخوان باور داریم، در زندگی سیاسی خود نیز به این حقیقت واقف هستیم که هر فرد یا گروهی که از این حاکمیت پلید فاصله بگیرد و یا جدا شود شایان توجه و حمایت متناسب است و طبعآ که مسیر بازگشت آنان به صفوف آزادیخواهان و قرار گرفتن در سمت درست تاریخ برایشان مهیا و گشوده باید باشد. چرا که بطور تجربی و البته بر اساس قانونمندیهای تکاملی و علوم اجتماعی، میدانیم که هراندازه دور شدن واقعی و عملی از کانون فساد و هسته سخت نظام حاکم، لاجرم منجر به نزدیکی بیشتر به قطب آزادی و آزادیخواهان برانداز میشود. 

با چنین دیدگاهی نیروهای مسئول و اصولی اپوزیسیون برانداز، همواره از فاصله گرفتن واقعی وابستگان و حامیان سابق حکومتی امثال مخملباف و هالو و نوریزاد و واحدی و علینژاد... از این نظام ظالم استقبال کرده و میکنند مادامیکه این فاصله گرفتن، ظاهری و تاکتیکی در چهارچوب پروژه امنیتی اصلاح طلبان حکومتی برای ایجاد «خندق» حفاظتی مابین نظام حاکم و اپوزیسیون برانداز نظام نباشد که به گفته خودشان حائلی باشند برای جلوگیری از پیوستن اقشار اجتماعی معترض و خیل جوانان شورشی به جبهه براندازان بیرون نظام!

از مشخصات بارز این گونه افراد نحوه برخورد و تنظیم رابطه آنها با مبارزین و مجاهدین پیشتازی است که بیشتر از چهل سال است با فدای جان و عزیزتر از جانشان و تحمل شرایط سخت زندانها و میدانهای رزم و زندگی در تبعید، تسلیم جنایتکاران حاکم نشدند و شعله مقاومت و امید را در تاریکترین ایام همچنان زنده نگاه داشتند. این در حالیست که اپوزیسیون قلابی و بعضآ صادراتی جمهوری اسلامی با فرصت طلبی و موج سواری هر روز به رنگی درمیایند و عاقبت بعد از عبور از مرحله استقرار و جاخوش کردن در شکافهای تئوریک موجود در طیف اپوزیسیون و سوار شدن بر امواج رسانه های خودی، بناگاه تضاد واقعی و دشمنی شان را بجای رژیم حاکم، در اشکال مختلف متوجه بخش اصلی یا نیروی محوری اپوزیسیون برانداز میکنند. 

حال برگردیم به موضوع مصاحبه بیژن فرهودی با جناب هالو که البته از قبل در مورد محتوای مطالب مورد نظرشان با هم هماهنگ کرده بودند. در مورد ژورنالیسم جانبدارانه و مغرضانه بیژن فرهودی فقط بعنوان مثال اشاره میکنم که سالها پیش در بحبوحه محاصره و کشتار مجاهدین در قرارگاه اشرف توسط دولت دست نشانده عراق، بعد از بسیاری اقدامات و اعتراضات به وزارت خارجه امریکا، بالاخره تلویزیون «صدای امریکا» تصمیم گرفت یک مصاحبه تلویزیونی با علیرضا جعفرزاده داشته باشد و این در شرایطی بود که هم مجاهدین خلق و هم شورای ملی مقاومت در لیست سیاه تروریستی دولت امریکا قرار داشتند. 

تا آنجا که بیاد دارم ابتدا قرار بود سیامک دهقانپور مجری نسبتآ متعادل این مصاحبه باشد ولی مدیریت وقت صدای امریکا که طبعآ زیر مجموعه وزارت خارجه امریکا میباشد مجری دیگرش یعنی بیژن فرهودی را، چه بسا بدلیل همین شیوه برخورد خصمانه اش نسبت به مجاهدین، مسئول انجام این مصاحبه کرد. طی آن مصاحبه صرفنظر از شکل و محتوای سوالها که با هیچ معیار دموکراتیک کار رسانه ای و ژورنالیسم بیطرفانه همخوانی نداشت در بخش آخر مصاحبه بناگاه بیژن فرهودی یک مامور تازه استخدام شده وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بنام محمدحسین سبحانی را که از قبل با او هماهنگ کرده بود، بدون اطلاع و قرار قبلی با طرف اصلی گفتگوی تلویزیونی یعنی علیرضا جعفرزاده، از اروپا روی خط مصاحبه آورد که او هم شروع به تکرار همان اتهامات شریرانه ای کرد که خونریزی و کشتار مجاهدین را در اشرف توجیه میکرد... البته این شاهکار! ژورنالیستی و رفتار غیرحرفه ای بیژن فرهودی نسبت به مجاهدین خلق مربوط به چندین سال پیش است ولی بنظر میاید که حکایت همچنان باقیست! 

برگردیم به جناب هالوی خودمان - شاید نگاهی کوتاه به برخی دیالوگها در مصاحبه اخیر سید محمدرضا عالی پیام از ایران با تلویزیون فرهودی در لندن به اندازه کافی گویای جایگاه و سمتگیری کنونی وی باشد. البته از خودستایی ها و گزافه گویی های قابل تامل او در مورد خودش و ادعای چاپ مخفیانه کتابهایش در داخل کشور و اظهار نظرهای متناقض در مورد زندان رفتنش و شرکتش در انتخابات رژیم ... فعلآ میگذرم. 

ولی وقتی او از بزرگترین و منضبط ترین نیروی اپوزیسیون رژیم ملاها یعنی مجاهدین خلق با سبکسری و تمسخر نام میبرد و برای راحت شدن خیال حاکمان تهران و حامیانشان در فرنگ با پوزخند میگوید اصلآ جای نگرانی نیست و اینها جایی در ایران ندارند و فقط همان پانصد نفری هستند که در اشرف جلوی دوربین هستند، و وقتی که صحبت از توانمندی سیاسی و دیپلماتیک مجاهدین میشود با لمپنیسم غریبی میگوید «اینها زر مفته» ... من ناخوداگاه یاد یاران همبندم در زندان میافتم که در همان دوران با تنفر به محصول کار این قبیل پاسداران امنیتی در صدا و سیمای آخوندی نگاه میکردند. 

همان یاران عزیزی که سرانجام با شهامت و صداقت، جان بر سر آرمان آزادی مردم محبوبشان گذاشتند و سرفرازانه رفتند... در حالیکه به نظر میاید پارازیتی همچون هالو بعد از گذشت اینهمه سال، هنوز هم در امتداد «توهّم» با لودگی همان نقش قبلیش را بازی میکند ولی البته در سکانسی دیگر!

بهرحال، برای هالو و خیل هالوها و خالوهای دیگر، ایستادن وسط خندق، بین خلق و ضدخلق، جای مناسب و پابرجایی نیست. سونامی که بیاید قلعه ظلم و خندق دورش را باهم میبرد. زمان زیادی برای انتخاب سرنوشت نمانده است.


فرّخ حیدری 

مرداد  ۱۴۰۱

HeidariFarrokh@gmail.com
www.farrokh-heidari.blogspot.com

______________________________________________________________________

پانویس:

۱- مصاحبه هالو با تلویزیون اینترنتی بیژن فرهودی  
 https://youtu.be/ulcdlCbLbmQ


۲ فیلم سینمایی توهّم
https://bit.ly/3PAKQis












۱۲ نظر:

  1. آقای فرخ حیدری - اینها دیگر کارت های سوخته هستند ...وقتی کفگیر به ته دیگ می رسد تلاش آشپز زیاد میشود درصورتی که ته دیگ است

    پاسخحذف
  2. درود بر شما آقای حیدری گرامی نوشته شما بسیار روشنگر بوده و پلشتی هالوهای پست تر از زالو را بخوبی نشان می دهد

    پاسخحذف
  3. همان اسم هالو برایش مناسب است. البته با سابقه درخشانی که از او افشا کردید بیشتر به زالو می‌خورد تا هالو

    پاسخحذف
  4. با درود و تشكر از شما آقاى حيدري بخاطر نگارش اين مقاله روشنگرانه تان .
    بيانات شما كاملاً بجا و همراه با سنديت صحيحى هست . در همان تاريخ سال ٦٤ كه در مورد ساختن فيلم توسط مخملباف عنوان كرده ايد، من دقيقاً در سن ١٤ سالگى بودم و در زندان عادل آباد و بند يك زنان سياسى .
    مخملباف با گروه فيلمبرداريش به داخل بند آمدند و قبل از آمدنشان از بلندگوى بند اعلام شد كه همه حجاب كامل داشته باشند و در اتاقهايشان رو به ديوار بنشينند و توضيح دادند كه فيلمساز معروف مخملباف به اينجا مى آيد و ميخواهد در مورد ماركسيستها فيلم بسازد .
    من در آن موقع هنوز زخمها و خونهاى خشك شده بر روى پوستم بر اثر شلاقهاى دوران انفرادي و بازجويى وجود داشت كه بسيار آزار دهنده بود . با همه سن كم و بى اطلاعيم از مسايل سياسى ، همان موقع به خودم گفتم كاش او از بدن زخمى من فيلم مى گرفت !!!
    بعدها كه با دخترش به افغانستان رفته بود و از دختركان زير سلطه طالبان فيلم تهيه ميكرد ، هميشه اون صحنه برايم تكرار ميشد كه به زندان عادل آباد شيراز آمد و فيلم تهيه كرد ولى دريغ از يك رگ غيرت !!! چشمانش كور بود و اسارت زنان كشور خودش را نمى ديد !!!
    با سپاس از شما 🙏

    پاسخحذف
  5. درود بر آقای حیدری
    واقعا دستتان درد نکند که خائنین به ایران و ایرانی را معرفی میکنید.
    یکی از مزیت‌های عقب افتادن انقلاب همین است.

    پاسخحذف
  6. این هالو معلوم الحال درمصاحبه بافرهودی پهلوی چی باگفتن اینکه نگرانی نیست ومجاهدین جایی درایران ندارند درواقع میخواست که بخیال خودش خیال شاه و شیخ را از نگرانی بیرون بیاوردغافل از اینکه شیخ که‌از لرزه های مرگ توسط کانونهای شورشی قبضه روح شده میداند که هالو چرند میگویدو واقعیتهای کف خیابان همچون سیلی محکمی بردهان عظما ویاوه گویانی همچون هالو یا زالو وبیژن فرهودی است . و با تشکراز اقای حیدری که با اطلاعات دقیق بر گذشته تاریک این ‌پاسدار رژیم نور میپاشد.

    پاسخحذف
  7. سلام
    بسیار روشنگر بود، خدا شما و یارانتان را از گزند هرچه ادم وقیح وپست است حفظ نماید

    پاسخحذف
  8. بسیار عالی توضیح دادید این آقای زالو این اولین بار نیست که از این حرفها را بر علیه مجاهدین می‌زند این هم واضح هست چون می‌داند مجاهدین خلق محوری ترین اپوزیسیون جمهوری اسلامی هست اگر کسی بخواهد رژیم را خوشحال کند باید این نوع موضعگیری کند شما بسیار درست توضح دادید ممنون

    پاسخحذف
  9. به امید ر
    وزی که تمام این جانیان که در عمل پشتیبانان رژیم هستند در انظار افشا و چهره واقعی شان نمایان شود. ننگ و نفرین تمام شهدای خلق ایران بر این هالو ها یا زالو های زمان . زنده باد آزادی

    پاسخحذف
  10. این جناب فرهودی انقدر احمق و گیج و گنگ والبته گوسفندوار عاشق خاندان پهلوی است که اگر به او بگویند روزی ده بار کاسه توالت خاندان را بلیس انها به قدرت می رسند، این جناب هالوی ظاهرا خبرنگار این کار را می کند۔
    و اما در مورد عالی پیام ایشان جنایتکار پست فطرتی است که گناه بر جربزگی و وابستگی خائنانه اش به جمهوری جنون و جنایت اسلامی، در پس دشمنی هیستریک و ضد بشریش با مجاهدین پنهان می کند۔

    پاسخحذف
  11. شاید در تاریخ جریانی با این همه دشمن رنگارنگ وجود نداشته است. البته همین خود نشانگر نقش محوری و تاثیر گذار مقاومت ایران با مرکزیت مجاهدین است که از سراسر جهان هر فرد و نهادی را به داشتن پرونده‌های قطور در رابطه با خودش وادار کرده است. تاب مقاومت در برابر همه این هجوم‌های همه جانبه خود رازی است که هر کس برای کشف آن باید هر چقدر بیشتر به مجاهدین نزدیکتر شود. با درود به فرخ حیدری که بسیار شیوا و محتوایی این طیف را بررسی و تحلیل نموده است.

    پاسخحذف
  12. مجاهدین هم نمی دانستند این زالو در پوست هالو ضدشان و بعضی مواقع شعرهاشو پست می‌گذاشتند یکی از هوادارانشان در اروپا که نام نمی برم و عکاس مجاهدین است حتی به من توپید که به هالوش خرده گرفتم .شما همیشه یک روز بعد از ما متوجه میشوید وای من جنوبی و از اول شناختم و شعرش برام ارزش نداشت

    پاسخحذف