نسرین شجاعی
سمبلی از معصومیت به غارت رفته یک نسل!
در این چهل سال حاکمیت
نکبت بار و خونبار آخوندی، از میان هزاران هزار خانواده داغدار و دردمند ایرانی، شاید
خانواده بزرگ «شجاعی» از یک نظر ویژگی خاص تری داشته باشد. خانواده ای مبارز از هموطنان دلاور
لُر بختیاری، که تاکنون ۱۴ تن از عزیزانش، جانفشان راه آزادی مردم و میهن
محبوبشان شده اند.
در این فاصله پدر و مادر نسرین که بخاطر تهدیدات و کین توزیهای گشتاپوی آخوندی به زندگی مخفی روی آورده بودند، سال ۱۳۶۲ مجبور به ترک کشور و زندگی در تبعید شدند و نسرین هم بخاطر سن کمش با سرپرستی عموهای مهربانش مشغول تحصیل در مدرسه راهنمایی بود.
طبعآ جرم اصلی نسرین با همه معصومیت و مظلومیتش، کرنش نکردن در مقابل هیئت مرگ و نفی نکردن هویت سیاسی خود و خانواده اش بوده است. حتی در یکی دو روایت خصوصی که از قول فردی مرتبط به باندهای درونی رژیم درز پیدا کرده، صحنه حضور شبانه نسرین عزیز در مقابل کمیسیون مرگ این چنین تصویر شده که او خاموش و بی اعتنا به تهدیدات آنان فقط با سکوت به چهره حاکم شرع وقت اصفهان یعنی آخوند عبداللهی، خیره نگاه میکرده است... البته بغیر از جلادان و دژخیمان حکومتی، هنوز کسی بدرستی نمیداند در آن پروسه قتل عام چه بر سر عزیزان مردم و آن زندانیان دست بسته و اسیر آوردند.
دخترک زیبا و نوگلِ با طراوتی که عزیز دُردانه خانواده اش بود به یکباره از سن ده سالگی تا آخر عمر کوتاهش
یعنی طی هفت سال سیاه، در گرداب چنین حوادثی گرفتار میشود. زمانه ای که با تنوره
دیو جماران و ظهور هیولای فاشیسم مذهبی، بسیاری دیگر از گلهای سرسبد این خلق و این
میهن نیز همچون گل نسرین ما، بیرحمانه به غارت رفتند و نشکفته پرپر شدند. آن فروریخته گلهای پریشان در باد...
هر صبح و
شب به غارت طوفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند
درد و رنج نسرین
یکی دو تا یا یکی دو روز نبود: حمله چماقداران حزب الله و پاسداران مسلح به خانه و
کاشانه خانوادگی، دستگیری هر دو برادر نوجوانش و کشتن آنان، هراس و نگرانی همیشگی
از حملات بعدی، جدایی اجباری از پدر و مادر، شنیدن خبر اعدام و یا کشته شدن دیگر
عزیزان خانواده، دستگیری و زندان و شکنجه، و بازهم دوباره دستگیری و زندان و شکنجه ... و
سرانجام دو راهی انتخاب بین ایستادن در مقابل جوخه مرگ یا تسلیم شدن در مقابل
قاتلین پست فطرت.
بی تردید روزی نه چندان دور، مردم ستم دیده ایران همراه با کانونهای شورشی و رزمندگان آزادی، ملایان تبهکار را به زیر خواهند کشید و جنایتکاران را در هر لباسی به پای میز عدالت و عقوبت خواهند کشاند!
اینک زیباترین صدا، در میهن من
آواز پرغرور مردان و
زنانی است بیشکست که از دروازه مرگ میگذرند.
دلاورانی که پیش از
مرگ آینده را زیستهاند.
فرّخ حیدری - صادق شجاعی
خرداد ۱۴۰۰
-------------------------------------------------------------------------------
پانویس:
۱- لینک مقاله تحقیقی « قتل عام ۶۷ در اصفهان: رازها، مزارها، نام ها » - فرّخ حیدری
https://farrokh-heidari.blogspot.com/p/blog-page_79.html
۲- خانواده شجاعی در یک نگاه - دادخواهی یک خانواده قتل عام شده!
نسرین شجاعی - دختر نوجوان این
خانواده مبارز که در دهه شصت دوبار دستگیر و زندانی شد و سرانجام در قتل عام ۶۷ به جرم حمایت از مجاهدین خلق در سن ۱۸ سالگی مخفیانه اعدام شد.
مهران شجاعی - برادر نسرین و دانش
آموز ۱۵ ساله ای که در مهرماه شصت در اصفهان بجرم هواداری
از مجاهدین خلق تیرباران شد.
مسعود شجاعی - برادر نسرین و مهران
که پس از آزادی از زندان به پیشمرگه های مجاهد خلق در کردستان پیوست و سرانجام در
رزم آزادیبخش به شهادت رسید.
سوخته زار شجاعی - پسر عموی نسرین،
دانش آموز ۱۷ ساله از فرزندان مجاهد این خانواده که در مهرماه
شصت در اصفهان تیرباران شد.
کیان شجاعی - پسر عموی نسرین،
دانش آموخته رشته شیمی دانشگاه اصفهان و زندانی مجاهدی که پس از دو سال حبس و فرار
از زندان اصفهان و شرکت در عملیات فروغ جاویدان، سرانجام در سال ۶۷ در داخل کشور و در شرایط زندگی مخفی، ربوده و جاودانه شد.
مراد شجاعی - پسر عموی نسرین و
برادر کوچک کیان که در تابستان ۶۷ در زندان اصفهان به
جرم ارتباط با مجاهدین خلق سربدار شد.
علی طاهری - داماد مجاهد
خانواده (همسر خواهر کیان و مراد) که بعد از تحمل دو سال زندان، دوباره دستگیر شد
و در تابستان ۶۷ در اصفهان با کاروان شهدای قتل عام
رهسپار شد.
رحمان شجاعی - عموی شیردل این
بچه ها، دانشجوی دکترا در هندوستان، که در اوایل بهار سال ۱۳۶۴ در اصفهان دستگیر شد و پس از تحمل شکنجه های بسیار در زندانهای مختلف
اصفهان، سرانجام در اسفند ۱۳۶۵ با حکم اعدام آخوند عبداللهی به قتل رسید.
قربان (کوروش)
شجاعی - پسر عمه نسرین و از فرزندان دلاور این خانواده و که پس از تحمل سه سال
زندان، در قتل عام تابستان ۶۷ در زندان اصفهان
جاودانه شد.
اشکبوس و کاووس
شجاعی – هر دو دایی نسرین، دو برادر مجاهد و رزمنده که در عملیات ارتش
آزادیبخش در نوار مرزی، دلاورانه علیه پاسداران خمینی جنگیدند و سرانجام در خاک
میهن به خون غلطیدند.
حمید راکی (شجاعی) – دایی زاده نسرین
و از فرزندان مجاهد خانواده شجاعی که در قتل عام تابستان ۶۷ در زندان مسجد سلیمان، در مقابل جوخه مرگ قرار گرفت و به کاروان شهدای
راه آزادی پیوست.
افراسیاب شجاعی - دایی نسرین و برادر اشکبوس و کاووس شجاعی که چند سال پیش توسط گشتاپوی آخوندی ربوده شد و به قتل رسید و پیکرش را در زیرزمین خانه به دار کشیدند.
محسن شجاعی - پدر یک دختر ۵ ساله که در قیام ۱۴۰۱ در اصفهان دستگیر شد و بعد از ۳ ماه شکنجه های وحشیانه به شهادت رسید.
درود به خانواده مجاهد و مبارز پرور و غيور شجاعي، ياد اين قهرمانان در سرنگوني رژيم آخوندي و آزادي ايران گرامي جايشان در بهشت
پاسخحذفسخنان آقای بهرام مشیری درباره نسرین شجاعی
پاسخحذفhttps://www.youtube.com/watch?v=EMYdQGJKIPo