راستی چرا این
آخوندها هنوز حاکم هستند!؟
این سوالی است که هرکسی شاید تابحال هزاران بار درون ذهن خود و یا در محیط بیرون از خود، با آن مواجه شده است. ۴۵ سال است که هر روز از ما یا دیگران پرسیده میشود بالاخره اینها کی میروند؟ چرا تابحال گورشان را گم نکرده اند؟ و اصلآ اینها چگونه میروند؟ پاسخ دقیق این سوالات را کمتر کسی میداند. ولی سوالات ساده تری هم هست که پاسخش ساده تر است.
آیا در مقایسه با بقیه جوامع بشری در دنیای کنونی، مردم این
سرزمین و اپوزیسیون براندازش کمتر مایه گذاشتند؟ کمتر فداکاری و جانفشانی کردند؟
کمتر درد و داغ و رنج و سختی تحمل کردند؟ آیا کمتر از مبارزین دیگر کشورهای جهان و
فاتحان انقلابات بزرگ معاصر و پیشتازان تحولات مهم سیاسی در یک قرن اخیر، مبارزه
کرده اند؟
آیا «ایران زمین» ما کمتر از دیگر مناطق این کره
خاکی، ثروت و معدن و محیط زیستی سرشار و اندوخته های بی پایان طبیعی، چه در روی
زمین و چه در زیر زمین و در دل خاک دارد؟ آیا موقعیت ژئوپلیتکی و مختصات جغرافیایی
این قسمت از جهان، در تقاطع شاهراههای اقتصادی جهان و آبها و گذرگاههای بین
المللی، از اهمیت کمتری برخوردار است؟
البته پاسخ تمام این سوالات منفی است... پس دوباره
برمیگردیم به همان سوال اول، چرا هنوز این آخوندها سر کار هستند؟ آیا سوختن سه نسل
برای آزادی کافی نیست؟ وجود صدها هزار زندانی و اعدامی و میلیونها تبعیدی و دهها
میلیون انسان درهم شکسته زیر خط فقر، خون بهای کافی برای نیل به آزادی این ملت نبوده
است؟ از اینها که بگذریم آیا چنین حاکمیت ننگین و چرکین و عقب مانده و خونریزی با
چنین سابقه سیاهی، پس از ۴۵ سال یعنی از اواخر قرن بیستم تا همین حالا در قرن بیست
یکم، سزاوار سقوط و سرنگونی و اضمحلال نیست؟
پاسخ این معما چه بسا شاید این باشد که مردم
مبارز و اپوزیسیون برانداز ایران فقط با این حاکمیت پلید و شیاد طرف نیستند. بلکه
در یک موازنه ناعادلانه بین المللی، توسط بلوک شرق و غرب جهان، حقوق اساسی ملت
ایران مستمرآ زیر گرفته شده است.
تکلیف دولتهای شرقی همچون چین و شوروی سابق و روسیه کنونی که
از همان اول معلوم شد.
ولی در طرف دیگر با نگاهی دوباره به سیر تحولات ۴۵ سال گذشته متوجه میشویم که این رژیم تبهکار و قرون وسطایی
علیرغم همه ضایعات و لطمات موضعی و مقطعی و مزاحمتهای تروریستی که همواره برای
قدرتهای غربی داشته، در عین حال انبوه انبوه منفعت و سودهای کلان اقتصادی و سیاسی
و نظامی برای انان دربر داشته است.
طبعآ چنین رژیمی از نظرگاه سراسر «سود و سرمایه»
در نگاه ارباب بی مروت دنیا، بودنش و پابرجا بودنش بهتر است از نبودنش، هرچند که
خودش به خودی خود انتخاب مطلوب و ایده الی برای هیچکدام از دولتها و طرفهای بین
المللی نباشد.
بخصوص وقتی که بدانند نبود این رژیم میتواند معادل
حضور یک حاکمیت ملی و مستقل و مترقی در ایران باشد که دیگر نه تنها دکان ناندونی
آنها بسته میشود بلکه اساسآ «تعادل ژئوپلیتکی» منطقه علیه آنان و بنفع مردم بهم
خواهد خورد.
این همه به اختصار گفته شد که فقط بگویم معامله شرم آور با رژیم تروریست پرور و گروگان گیر جمهوری
اسلامی بر سر آزادی حمید نوری جلاد، صرفآ یک مورد کوچک از هزاران اتفاق
مشابه و حتی شنیع تر دیگریی است که در تمام ۴۵ سال گذشته همواره قدرتهای غربی بصورت امداد غیبی یا امتیاز
علنی به کام ملاهای تبهکار ریخته و بازهم خواهند کرد. البته بهایش را هم بی کم
کاست از جیب مردم و مقاومت ایران پرداخت میکنند.
حال اگر آنها فکر کرده اند که توان نابودی این جنبش مقاومت
علیه «فاشیسم مذهبی» و یا شکستن اراده خلق بپاخواسته ایران را دارند سخت در اشتباه
هستند. سیر تحولات این سالهای آتش و خون گواه این حقیقت است.
فرّخ حیدری
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
فقط شیعه انقلابی ۵۷ نباشه
پاسخحذف